جنبش سمبولیسم
سمبولیسم هنر بیان افکار و عواطف نه از راه شرح مستقیم و نه از راه تشبیه آشکار آن ها به تصویرهای عینی و ملموس بلکه از طریق اشاره به چگونگی آن ها و استفاده از نماد بی توضیح برای ایجاد آن افکار و عواطف در ذهن خواننده است .
![جنبش سمبولیسم](http://img.tebyan.net/big/1391/12/12719218612368218250255248173152131974157230.jpg)
سمبول در اصل کلمه ای یونانی است . اما در ادبیات گاه به معنای استفاده از استعاره های پیاپی و پوشیده اطلاق می شود . هگل می گوید : سمبول بنا به طبیعتش اساسا مبهم و چند پهلوست به همین دلیل گاه رابطه ای بین نشانه و مدلول ممکن است بسیار دور باشد . سمبول انسان را به یک معنی مخفی دعوت می کند و آن چیز مخفی می تواند یک چیز از دست رفته یا ممنوعه باشد .این جنبش در فرانسه رونق یافت .
تعریف واژه سمبولیسم
سمبولیسم در واقع توصیف هر شیوه ی بیان که به جای اشاره مستقیم به موضوعی ، آن را غیر مستقیم با کمک موضوع دیگر بیان می کند . این واژه به عنوان یک اصطلاح ادبی، گستره ی محدودی را در بر می گیرد . می توان گفت سمبولیسم تنها نشاندن یک مضمون به جای دیگری نیست بلکه به کار بردن تصاویر عینی و ملموس برای بیان افکار و عواطف انتزاعی است .
در نتیجه سمبولیسم هنر بیان افکار و عواطف نه از راه شرح مستقیم و نه از راه تشبیه آشکار آن ها به تصویرهای عینی و ملموس بلکه از طریق اشاره به چگونگی آن ها و استفاده از نماد بی توضیح برای ایجاد آن افکار و عواطف در ذهن خواننده است .
این جنبش به دو جنبه سمبولیست انسانی و فرارونده تقسیم می شود :
1 – سمبولیست انسانی: در این نوع سمبول به زمینه انسانی محدود می شود.
2 – سمبولیست فرارونده: در این نوع جنبه تصاویر عینی به عنوان نمادهایی به کار گرفته می شود که نماینده اندیشه و احساس محدود شاعر نیست بلکه جنبه ی جهانی گسترده ، عام و آرمانی دارد.
از بزرگان جنبش سمبولیک می توان به بودلر ، مالارمه ، ورلن و رمبو اشاره نمود .
بودلر
سمبولیست ها واقعیت را برداشت های دوگانه ای می دانند که واقعیت چیزی جز نمای ظاهری نیست که در پس آن جهان تصورات و عواطف شاعر یا جهان آرمانی ( آرزوی شاعر ) پنهان شده است .
از دیدگاه بودلر برداشت های حسی فقط در حس محدود نمی شود . بلکه می تواند بیانگر اندیشه و احساس هایی از فقر، فساد ، غنا یا پیروزی باشد .
اشیا تنها شی نیستند ، نمادهایی از شکل های آرمانی اند که در پشت آن ها پنهان اند . این دیدگاه بودلر را می توان را می توان در اشعار او همخوانی ها ، هارمونی شامگاه و گلهای بدی دید . وجود دو نوع جنبه سمبولیسم انسانی و فرارونده در اشعار بودلر وجود دارد .
بودلر با آوردن توصیف های نمادین از دنیای واقعیت می گریزد . شاید بتوان گفت در ورای این دنیای واقعی دومی را برای خود و خواننده خلق می کند .
ورلن
پل ورلن یک نسل بعد از بودلر به دنیا آمد و در زمان اوج شهرتش در اشعار بودلر تأثیر پذیرفت . می توان گفت خلق و خو و ویژگی روانی اش به وی بی شباهت نبود .
در نظم زندگی ورلن نوسان دائمی میان دردناک ترین درماندگی و درخشانترین خوشبختی ها به چشم می خورد . آن چه که ورلن از بودلر تأثیر پذیرفت بیشتر القای حس بود و نه توصیفات وی . به همین دلیل در شیوه کار خود از نماد بیرونی که با احساس درونی او همخوانی دارد استمداد جست .
از اشعار او می توان به شعر قو ، شعر سارتونی ، سرود خوش ، ترانه های بی کلام اشاره نمود . بهترین اشعار او ترانه های پاییز ، خورشید های شامگاهی ، آسمان ، بالای بام است که از شیوه ی سمبولیسم انسانی استفاده می کند و از بودلر پیشی می گیرد . تفاوت وی با بودلر آن است ورلن از سمبولیسم فرارونده در اشعارش کمتر بهره می گیرد . شاید بتوان گفت ورلن قدرت تخیل و توانایی بودلر را در خلق جهان آرمانی ندارد . تلاش وی در این باره نیز راه به جایی نبرده است و باعث سطحی گویی وی می شود . تفاوت دیگر بودلر و ورلن آن است که گرچه ورلن شیوه تکرار و چرخیدن به گرد احساسی را که می خواهد بیان کند ، به کار می گیرد اما در این باره نیز شعرش غنا و پختگی و گستره ی بودلر را ندارد . گرچه شعرش از نظر موسیقایی خوب است اما دل انگیزی هماهنگ اشعار بودلر را ندارد .
ژان مورئاس معتقد است ورلن در شکستن قیدهای ستوه آور سخن سرایی سرآمد است . اگر چه آن قدر قدرت نیافت که شکل های سنتی شعر را یکسره زیر پا نهد .
رمبو
گرچه دوران شاعری رمبو کوتاه است اما وی شاعری را از شانزده سالگی آغاز کرد . تأثیر پذیری وی در شعر بیشتر از ورلن است . امروز با گذشت یک قرن اشعاری جلوه ای مدرن و امروزی دارد . رمبو به اشکال تازه ی شاعری توجه نشان میداد چرا که به وسیله ی آن می توانست به نبوغ شاعر میدان دهد . وی در اشعارش قیدهای سخن سرایی ستوه آور را از بین برد و حتی چند گام از ورلن پیشتر افتاد . از شعرهای وی فکر خوب صبح ، بیرق های ماه مه را می توان نام برد . آن چه که ما امروزه به نام شعر سپید ( بی قافیه ) می شناسیم در زمان وی در زبان فرانسه چندان مرسوم نبود اما او به این نوع شعر پرداخت . این شعرهای منثور که با یاری تصویرها به وسیله ی رمبو ایجاد شده است دارای ضرب آهنگ های متغیری است . تصاویری که رمبو در اشعارش می آورد، دارای مفهومی نهفته و مبهم است که ذهن خواننده را به فعالیت وا می دارد . آن چه که می توان گفت این است که رمبو دو شیوه سمبولیسم انسانی و فرارونده را به کار برده است . او ماهیت جهان آرمانی خود را تحلیل و تفسیر نمی کند . بلکه آن را به خواننده القا می کند .
مالارمه
بعضی از منتقدان مالارمه را پیشوای سمبولیسم دانسته اند . بیان برخی از عواطف و احساسات ریشه در شخصیت خود شاعر دارد . مالارمه نیز از این قاعده مستثی نبوده است . نظریه سمبولیسم رونده مالارمه ریشه در ناخرسندی وی از واقعیت دارد . استفان مالارمه در اشعار خویش به تصاویر نمادی از ذهن خویش پرداخته است . از اشعار وی می توان به ناخن روشنش اشاره نمود . وی بیش از دیگر شاعران قید و بندهای شعر سنتی را زیر پا گذاشت .
نتیجه گیری
می توان گفت شاعر سمبولیسم برای بیان عواطف و احساسات خود از مضامینی استفاده می کند که خواننده را به کنکاش و فعالیت ذهن بر می انگیزد .
اکرم نعمت اللهی
بخش ادبیات تبیان