تاريخچه شهرستان سقز
سَکاها دستهای از مردمان کوچنشین آریایی و ایرانیتبار بودندکه محل زندگی آنان از شمال به دشتهای جنوب سیبری، از جنوب به دریای خزر و دریاچه آرال، از خاور به ترکستان چین و از باختر تا رود دانوب میرسید. سکاها مردمانی جنگجو بودند و گهگاه به سرزمینهای همسایه خود یورش میبردند. سکاها از شاخههای نژاد هند و اروپایی بودند که همواره در تاریخ قدیم ایران خودنمایی میکردند.
نام
سَکَ یا سَکا نامی است که در منابع کهن برای سکاهایی که از طرف آسیای میانه با ایرانیان سروکار داشتند، به کار رفته است. سکاها یا سکها در زبانهای اروپایی به سیت معروف هستند.
سکا از شاخههای دیگر ایرانی باستان زبان سکایی است. سکاها قومی ایرانی بودند که در بخش شمالی پشته ایران جای داشتند. نام این قوم در زبان فارسی باستان چنانکه در کتیبههای هخامنشی نگاشته شده است، سَکا و در زبان آشوری ایشگوزا و در زبان یونانی سکوتای ثبت شده و همین واژه است که در برخی از زبانهای اروپایی امروز به گونهی scythe نوشته میشود. شگفت این است که نویسندگان ایرانی آن را از روی املا و واگفت اروپایی گاهی اسکیث و گاهی سیت مینویسند.
مردمانی که در اروپای شرقی سکنی داشتهاند، در نوشتههای هرودوت موسوم به سکیث می باشند. این نام از این جهت به این مردمان داده شده بود که سکیث در زبان یونانی به معنای پیاله است و این افراد همیشه پیالهای با خود داشتند.
به دقت آشکار نیست سکاها خود را چگونه مینامیدند، اما گمان قوی میرود که اسم آنها همان سَکَ یا سَکا یا چیزی نزدیک به آن بوده، چرا که ایرانیان آنها را به این شکل می نامیدند و هرودوت نیز در مورد سکاهای اروپایی گفته که آنها خود را سکُلُت (Scolot) مینامند.
تاریخ
سرزمین سرمت و سکائیه در سال ۱۰۰ پ.م.، گستره شاهنشاهی پارت نیز در نقشه نشان داده شده.
سکاها در آغاز همراه دیگر هند و اروپایی در یک جا میزیستند و بعدها به نقاط دیگر مهاجرت کردند. مهاجرت اقوام سکایی در دوران مهاجرتهای بزرگ هند و اروپایی انجام شد. بعضی از قبایل آریایی از یک سو با سکاهای اروپا و از سوی دیگر با اقوام هندی و ایرانی رابطهی خویشاوندی داشتند، جلگههای جنوب روسیه را ترک گفته، گروهی به طرف کوههای اورال و گروهی به سمت سیردریا یا جیحون رفتند. آنها پس از گذشتن از کوههای تیانشان وارد سرزمین کاشغر شده، از آنجا سراسر ترکستان شرقی و درههای کوتچه و قرهچار و توئن هوانگ را تا کانسور به تصرف درآوردند و با خاک چین همسایه شدند.
پراکنده شدن قوم سیت یا سک در نواحی مزبور در زمرهٔ آخرین جنبشها و کوچهای تیرههای آریایی است که پس از مهاجرت دیگر اقوام هند و اروپایی انجام گرفته است و از آنجا که قبایل مزبور بت پرست، و بیاباننشین بودند، موجبات مزاحمت دیگر اقوام آریایی از جمله پارسها و مادها را فراهم میآوردند. گرچه در اوستا از سکاها سخن نرفته است، ولی از آن اقوام آریایی یاد شده که همواره دولتهای اوستایی همچون پیشدادیان و کیانیان را مورد فشار و تاخت و تاز قرار میدادند. در داستانهایی از اوستا که از افراسیاب و تورانیان و ارجاسب و غیره هم سخن رفته، به قوم سکها نیز اشاره شده است. آشوریها برای اولین بار بین سالهای ۷۵۰-۷۰۰ پیش از میلاد از سکاها سخن راندهاند.
در روزگار مادها سکاها بارها به مرزهای ایران تاختند. آنها گاه با آشور همپیمان میشدند و زمانی زیر فرمان خود مادها با آشوریان میجنگیدند. به دنبال حملهی مجدد آشور به مادها، خشتریته برای پایان دادن به حملات آشور با ماننا و سکاها پیمان دوستی بست و عملاً با آشور وارد جنگ شد. در حدود سال ۶۵۰ پ. م. پادشاهی ماد دولت بزرگی در ردیف ماننا و اورارتو و عیلام بود. بعد از سکاها، کیمریها (یکی دیگر از قبایل صحرانشین شمال قفقاز) به منطقهی شمال غرب ایران حمله کردند و در سر راه خود، دولت اورارتو در باختر دریاچه ارومیه و خاور آناتولی را نابود کردند.
هووخشتره، بزرگترین پادشاه ماد در ده سال اول حکومتش موفق شد که رابطهاش را با پادشاه سکاها، پروتوثیس، به اتحاد متقابل تبدیل کند. هووخشتره ارتشش را به دو بخش پیاده نظام مجهز به نیزه و سواره نظام تیرانداز (شکلی که از سکاها آموخته بود) تقسیم کرد و دولت نیرومندی در ماد تشکیل داد. در روزگار هووخشتره، پس از انقیاد سکاها در ماد، گروهی از سکاها را به غرب ماد کوچ دادند و این سرزمین را به نام آنان سکزی یا ساکز خواندند که اکنون به سقز معروف است.
در فرهنگ شاهنامه، زیر واژهٔ سگسار آمده است: «از مرز و بومهایی که داهیان در آن جای گرفتند». و راجع به داهیان در ذیل کلمهٔ سکزی میخوانیم: «... داه گروهی بودند از آرین که در دشت خوارزم جای گرفتند و پس از آن در کنار جنوبی دریای خزر جایگیر شدند. از ... آنان مردم بستوه آمدند. پادشاه ایران گروه داه را پراکنده ساخت. یکدسته از آنان را به زابلستان کوچانید و آنان را سکزی خواندند ... و دشت خوارزم داهستان نامیده شد که مخفف آن دهستان است و اکنون به دهستان معروف است و یکدسته از گروه داه را در زمینی جای دادند در طبرستان ...».
به این ترتیب میتوان گفت سنگسر که در نواحی جنوبی دریای خزر قرار دارد جزئی از سگسار باستانی است و سنگسریها از بازماندگان داهیان و با مردم سیستان (سجستان) و خوارزمیان قدیم از یک نژاد میباشند و نیز نام سنگسر از نام همین قوم و واژهٔ سگسار گرفته شده است.
با آغاز کار هخامنشیان درگیریهای مرزی با سکاها دنباله داشت. با گذشت زمان گروهی دیگر از سکاها را به جنوب شرقی ایران کوچاندند و این سرزمین را به نام خود آنان سکستان یا (سیستان) خواندند. دستههای بسیاری از آنان به شاهنشاهی هخامنشی پیوستند و به عنوان سرباز برای آنان جنگیدند. از نامدارترین آنها میتوان از سکاهای تیزخود نام برد.
در یکی از همین درگیریهای مرزی کورش بزرگ بنیادگذار هخامنشیان در نبردی با گروهی از سکاهای خاوری به نام ماساژتها کشته شد. داریوش بزرگ دیگر پادشاه هخامنشی برای تنبیه سکاها تا مرکز اروپا پیشروی کرد.
سقز يکي از شهرهاي استان کردستان است که در شمال غربي سنندج و در فاصله ۱۹۸ کيلومتري آن واقع است و از شمال به بوکان و از غرب به بانه و از جنوب به منطقه تيلکو و از شرق به منطقه افشار منتهي ميشود.
شهرستان سقز بر روي دو تپه طويل که رودخانه سرپوشيده ولي خان از وسط آن ميگذرد، بنا شدهاست پستي و بلنديهاي داخل شهر و مناظر و چشم انداز زيباي رودخانه سيمينه رود که از کنار اين شهر ميگذرد جلوه بديعي را به نمايش گذاشتهاست.
هر چند کاوشهاي علمي باستانشناسي در اين شهر انجام نگرفتهاست. اما در مورد تاريخ آن روايتهاي گوناگوني وجود دارد و نظريات مختلف ابراز شدهاست تا جائيکه تاريخ ساخت آنرا به هزاره هفتم قبل از ميلاد نسبت ميدهند. عدهاي از مورخين باستناد به آثار باستاني زيويه معتقدند که اين شهر در نخستين اتحاد ماد با نام ايزيرتا ناميده شده و پايتخت مادها بودهاست و توسط مادها استحکاماتي در آن ساخته شدهاست که زيويه و آرمائيت «قپلانتو» از آن جمله هستند. دستهاي ديگر از مورخين معتقدند که بعد از هجوم 'سارکن دوم' پادشاه آشور به سرزمين ماد که منجر به گريز مادها به سوي همدان شده سکاها به سقز آمدند و آنرا به عنوان پايتخت خود برگزيدند. در زماني که حکومتهاي محلي در مناطق مختلف ايران حاکميت ميکردند در شهرستان سقز نيز حکومت اردلانها براي مدتي مديد ادامه داشت.
مشخصات جغرافيايي:
شهرستان سقز يكی از شهرستان های استان كردستان از نظر جغرافيايی در 46 درجه و 16 دقيقه ی درازای خاوری و 36 درجه و 14 دقيقه ی پهنای شمالی و در ارتفاع 1500 متری از سطح دريا واقع است. شهرستان سقز از شمال به تكاب، شاهين دژ و بوكان (آذربايجان غربی)، از خاور به ديواندره، از باختر به بانه و از جنوب به مريوان محدود می گردد. سقز در نقاط كوهستانی واقع شده که هوای آن در زمستان بسيار سرد و در تابستان گرم می باشد. در زمستان گاهی برف های سنگين می بارد و در پاييز و بهار ريزش باران اغلب چندين روز متوالی ادامه دارد. شهر سقز مركز شهرستان در سر سه راهی سنندج ـ مياندوآب و بانه واقع شده است. راه های سقز عبارتند از:
ـ سقز - سنندج به درازای 205 كيلومتر
ـ سقز -ا مياندوآب به درازای91 كيلومتر
ـ سقز – بانه به درازای 65 كيلومتر
ـ سقز - تبريز از طريق مياندوآب به درازای 260 کيلومتر
ـ سقز به اروميه از طريق مهاباد به درازای 272 كيلومتر و از طريق بانه و سردشت به درازای 263 كيلومتر
ـ راه سقز به مرز ايران و عراق در مسيری مستقيم به درازای 70 كيلومتر
ديدنيها ي سقز
پارک مولوي کرد - ساحل رودخانه - بازار سقز - طبيعت بکر و زيباي منطقه سرشيو - کوههاي چهل چشمه - نه که روز و سد لگزي از جاهاي ديدني شهرستان سقز هستند. در اين شهرستان بيش از يکصد و پنجاه اثر تاريخي و باستاني وجود دارد که فقط دو اثر آن يعني قلعه باستاني زيويه و غار کرفتو مورد بررسي و مطالعه قرار گرفته و در فهرست آثار ملي به ثبت رسيدهاست.
غار کرفتو
در ۷۴ کيلومتري شرق شهرستان سقز و در منطقه اوباتو«هه وه تو» صخرهاي از سنگهاي آهکي بر فراز تپهاي پديد آمدهاست که قلعه و غار کرفتو ناميده ميشود. براساس مطالعات زمين شناسي صخره قلعه و غار کرفتو در دوران سوم زمين شناسي شکل گرفتهاست. بر اساس بررسي و مطالعات انجام شده در اين غار آثاري از انسانهاي اوليه مانند نقاشيهاي روي ديوارها يافت شدهاست که نشان ميدهد اين غار زيستگاه انسانهاي اوليه در اين منطقه بودهاست.
مسجد دومناره
باني آن به راويتي کاک سور وزمله از سادات منظقه و به روايتي ديگر شيح حسن موالاناوا و قدمت آن به دوره افشاريه برميگردد.
آجرکاريهاي نماي بيروني مسجد و منارهها و حوضخانه مسجد از زيباييها اين بناي تاريخي اند.
بازار قديمي
قلعه باستاني زيويه ي سقز
منطقه سقز بي گمان از كهن ترين و باستاني ترين مناطق فلات غرب ايران است كه امروزه حتي اين اين سئوال مطرح شده آيا اكباتان در زيويه سقز بوده يا همدان ؟البته طرح مسائل تاريخي احتياج به اسناد و مدارك دارد كه خوشبختانه حتي دشمناني چون گريشمن نيز نتوانسته اند قدمت آن را انكار نمايند . سقز در زمان مادها اسكيت نام داشته و سپس با يورش سكائيان به قلمرو مادها و تسخير بلادها و نام آن به ساكز يا سكاكز تغيير يافت و پس از اينكه هووخشتر مادي پس ازسي سال توانست سكائيان را تار و مار سازد اين نام همچنان بر ناحيه سقز باقي ماند .
شهر سقز بي گمان پايتخت مانائيها بوده كه مانا يكي از طوايف ماد بوده اند چون سيستم حكومتي ماد مركب بوده از سي ايالات و امير نشين و در واقع مجمــوع حكومت مادي يك كنفدراسيون اموزي بوده است پايتخت و محل قديمي شهر ناحيه شرقي كنوني است . در محلي بنام كوشكه له كه هنوز تپه كوچكي از كاخ قديمـي در جوار آسياب پنج طبقه جاده سنندج موجود است در ناحيه سقز قلاع مــادي و مانائي مشهور آرمائيت و ايزي بيا و كرفتو و … كه بنابر پاره اي از شـواهد كـاخ هگمتانه نه در همدان بلكه در زيويه سقز بوده است بنابر روايت تاريخي پس از اينكـه پادشاه آشور به قلمرو ماد لشكر كشي كرد بسياري از استحكامات و قلاع مادي و مانائي ويران شدند و اينك در منطقه سقز دهها قلعه قديمي و باستاني ويران وجــود دارند كه هر كدام در دل خود هزاران راز دارند .
قلعه زيويه در سه هزار سال قبل
قلعه زيويه يا ايازي بيا كه بنابر روايت گريشمن ا خزانه سلطنتي و بنابر تحقيقات رشيد كيخسروي در دو جلد كتاب دوران بي خبري مقر حكومت دياكوي مادي بوده . درنزديكي شهر سقز قرار دارد . قبل از تشكيل حكومت غاصب اسرائيل يهوديان فراواني در سقز و در نواحي آن ساكن بودند از جمله چند خانوار يهودي در روستاي زيـويه و اطراف ميزيستند تا اينكه چوپاني مقداري اشياء طلائي پيدا كرد و چون يهوديان خبر را شنيدند بلافاصله دوستان خود را در همدان اگاه ساختند آنها نيز به اعظم و رجـل مهم خود ايوب ربنو كاوشگر صاحب اجازه آثار باستاني بوده خبر دادند نامبرده هم پس از تحقيق فراوان به اين واقعيت دست يافت كه زيويه همان كاخ دياكو است و مملو از جواهرات و اشياء گرانبها مي باشد لذا با تلاش و مذاكره با كاركنـــان وقت حكومتي مجوز حفاري زيويه را گرفت و با كلنگ و بيل به جان اين قلعه باستاني افتاد و آنچه جواهرات و آثار گرانبها داشت استخراج كرد و به اربابان صهيونيست و امپرياليست تحويل داد كه امروزه موزه اسرائيل –فيلادالفيا- نيويورك – پاريس- لندن – و دهها مجموعه خصوصي سرشار از آثار مكشوفه در زيويه مي باشند و تمام اين آثار توسط ايوب ربنو با همكاري مقامــات باستانشناسي وقت و مسئولان نظام پادشاهي از كشور خارج و به تاراج رفتند . علاوه بر آن هرچه را هم نبرده است نابود كرده است بطوريكه در گذارش رسمي مامور اداره فرهنگ در پرونده رسمي و اداري زيويه به نام حفاري صهيونيست ها در زيويه چاپ و پخش كرده اند .
از جمله آثار منهدم شده عبارتست: از يك مجسمه به وزن بيست خروار كه به دستـور ايوب ربنوآن را تكه تكه كرده اند و نيز طبق شهادت شهود و گزارش اقاي رشــيد كيخسروي در كتاب دوران بي خبري تابوتي كشف شده كه بر جنازه متوفي پارچه اي ديبائي پيچيده بودند زرد رنگ و با خطوط مشخص كه شايد وصيت يا شهــادت صاحب جسد بوده يا نام و نشان او اما بدستور ربنو و دستيارانش آن ديبا را باز و تكه و پاره كرده اند تا سندي بر جاي نماند سپس جسد را نابود و تابوت را برده اند دراين تابوت شمشير و خنجر و اشياء گرانبها بوده است آنچه بغارت رفته كمربندهاي طلا و وسائل اسب سواري و ناقوس هاي زرين و جامهاي طلائي و مجموعه عاج و آثــار مفرغي و فلزي تماما حكايت از اين تمدن عظيم در كاخ زيويه مي كنند خوشبختانـه هنوز غار و چند طبقه از كاخ اصلي مصون از تعرض مانده است .
مشخصات ظاهري ساختمان زيويه
عددهفت در تاريخ قديم و ادبيات ايرانيان باستان اهميت خاصي داشته و شك و ترديدي نيست كه اعتقادات مذهبي و علايق خاص ايرانيان به نفوذ سياراتن سبعه و وجود هفت آسمان يا هفت فرشته و يا اين عقيده كه مي گويند گردونه آفتاب را هفت اسب حركت مي دهند و يا روح بعد از مرگ از هفت معبر ويا هفت در مي گـذرد و هفت اقليم هفت آتشكده هفت اختر هفت اصل هفت دوزخ هفت خوان و هفت شهر تسليم و … دياكو را وادار ساخته كه ساختمان زيويه را نيز در هفت باروي جداگانه كه بدون شك هر كدام مصارف خاصي داشته اند بسازد از شواهد امر و از نبشته تاريخي درباره دياكو چنين استنباط مي شود كه او فوق العاده مردم دار و نيك انديش بوده و از برسي ساختمان زيويه نتايجي حاصل مي گردد كه براي جوامع بشري سران و ممالك جهان عبرت انگيز و پند آموز مي باشد و به اثباط مي رساند هيچ عاملي براي پيشرفت جوامع بشري مهمتر از اتحاد بين مسئولان و مردم نيست اگر اراهم ثلاثه مصر را با زور تازيانه و شلاق ساخته و هزاران هزار برده و اسير در راه آن بنا جان داده اند در عوض ساختمان هگمتانه در زيويه را مردم را با ميل ورغبت .ورضاي باطن خود وبنا به دستور ديا كو كه يك قاضي بوده بنا كرده اند ومسئله ساختمان زيويه از ديدگاههاي متعددي قابل بحث وگفتگو ومطالعه وتحقيق مي باشد ساختمان زيويه داراي هفت بار ويا هفت قسمت مشخص مي باشد واين هفت بار وبا خصوصيات خاص خود وجدا ازهم وبا نوع مصالح كاملا متفاوتدر هفت نقطه از كوه زيويه ساخته شده واثار اين بار وها اكنون كاملا باقي مانده و اين ساختما ن مركز نخستين دادگستري ايران بوده و ويژگيهاي برجسته اي داشته است……درواقع ساختمان زيويه يك مجموعه اي است در هفت واحد يا هفت باروي بشرح زير :
1-اولين بارو –عبادتگاه يا مجموعه ساختمانهائي بوده كه آثارآن درست در پاي كوه زيويه ودر قسمت مسطحي در دامنه كوه برسر راه آبادي قره ناوبه عبد الموءمن وزيويه واقع شده *درباره اين قسمت اطلاعاتي چندا ن در دست نيست ومجوعه ساختمان آن كاملا تخريب نشده ا ندوهنوز زيرخاك باقيمانده اند به اين دليل عبادتگاه را پائين كوه ساخته اند كه دردسترس همگان باشد .دوراين بارو ديواركشي بوده واثارديوا رها يش پيدا است .
2-دومين بارو –اين مجموعه ساختماني بالاتر از اولين بارو ودر دست شرق كوه زيويه واقع شده كه اولين اثار ساختماني در ان به چشم ميخورد وبقاياي يك منطقه مسكوني فوق العاده وسيع كه نشان مي دهد سه طبقه بوده در اين قسمت مشاهده مي شود .نوع مصالح ساختماني اين قسمت با ساير مجموعه ها فرق مي كرده وبيشتر از خشت وسنگ وملاتي از ساروج ساخته شده اطاقهاي متعدد وتودرتو با رنگكاريهاي نسبتا ساده دراين نواحي تا سيس گرديده اين منطقه مسكوني برروي سكوي مثلثي شكل بنا شده سكو يكپارچه از سنگهاي قلوهاي وريزودرشت كه به طرززيباي سنگ چين گرديده ساخته شده وقسمتي از سكو هنوز تخريب نشده وباقي مانده ضمنا سكو را به اين دليل ساخته اند كه شيب كوه دراين قسمت بسيار تند است وتاماداميكه يك سطح كاملا هموار نمي ساخته اند قادر نبوده اند در انجا ساختمان سازي نمايند .اطاقها تماما مسكوني بوده ونوع وسائل داخل اطاقها ميرسانند كه اينجا محل اسكان نگهبانان وامور ارجاعي مردم وسايرطبقات معمولي ساختمان بوده ظروف سفالي لعابي وكاشي به وفور در اطاقهاي اين قسمت يافت مي شده يكي از اطاقها تا سقف انباشته از تيروكمان و سرنيزه وپيكان مغرقي وانواع سلاح بوده ومقدار زيادي هم زنگوله در اين اطاق يافت شد0 كه تعدادي در موزه ايران باستان مي باشد 0 در يكي از اتاقها به قول اسدالله جواهري يكي ازحفارين وقت مجموعه عاجي يافت شده .از جالب ترين وسائلي كه مي شود به ان اشاره كرد پيدا شدن چند عدد هاون بسيار بزرگ سنگي مي باشد كه قطعا مورد مصرف خاصي داشته اند در عين حال در ورودي ساختمان از همينجا باز مي شده زيرا تعداد هفده پله از پله هاي سنگي ساختمان هنوز باقي مانده واثار يك دروازه حجاري شده بسيار بزرگ كه نقش ونگار گلهاي داوودي وانواع واقسام اشكال هندسي برروي ان نقره شده بود 0 در اين محل به دست آمده حفاري در اين قسمت از بارو به طور عمده در سالهاي 1326 لغايت 1329 انجام شده است 0
3-سومين بارو-بر روي دومين طبقه طبيعي كوه ساختماني بنا شده كه بسيار جالب بوده ونوع مصالح آن مي رساند ، كه از نظر مرغوبيت و سبك بنا و ساختمان با منطقه مسكوني اولي اختلاف فاحشي داشته ، و از ظاهر امر چنان پيدا است ساختمان اين قسمت مربعي بوده و روغن كاري اطاقهاي بنا رنگ و جلاي خاص داشته و وسايل داخل اطاقها كاملاً دست نخورده باقي مانده و آثار فرش بر كف اتاقها بر جاي بوده ، ميز و مبل و صندلي كه پرفسور گدار در كتاب گنجينه طلاي زيويه كردستان بدان اشاره نموده است در داخل همين اتاق ها يافت شده است و اكثر وسايل تزئيني اتاق از مفرغ ساخته شده و پرفسور گدار نوشته كه مبل زيويه مرصع بوده و پوششي از عاج روي دسته مفرغي آنرا پوشانيده است . وضع قرار گرفتن اطاقها بيننده را وادار مي نمايد كه تصور نمايد ساختمانهاي اين قسمت مربعي شكل بوده و وجه تمايزي با ساير مجموعه هاي ساختماني داشته و در واقع اين محل استعداد بهتري براي ساختمان سازي داشته است .
درياچه سد لگزي
در ۳۴ کيلومتري شمال شرقي شهرستان سقز قرار گرفتهاست اهميت اين درياچه از لحاظ کشاورزي، ورزشهاي آبي و صيد ماهي ميباشد.
وجه تسميه و پيشينه تاريخي
در نخستين اتحاد ماد، شهر سقز با نام ‹‹ايزيرتا›› پايتخت مادها بود
( فرماندهان ماد در اطراف شهر استحكامات ‹‹زيويه›› و ‹‹قپلانتوي›› كنوني (آدامائيت
را براي خود بنا کردند. در اين زمان سارگن دوم - پادشاه آشور - به سرزمين ماد تاخته
و آن ها را شكست داد و «ايزيرتا»، «زيويه» و «آدامائيت» را ويران ساخت. پس از آن
سكاها (سكه) به تجديد بناي اين شهر پرداخته و سقز را به نام «اسكيت» (ساكز، سكز) بعنوان پايتخت خود انتخاب کردند.
شهر سقز سابقا در دشتي در جنوب باختري شهر فعلي قرار داشت، كه اكنون به «كهنه سقز» يا «سقز كهنه» معروف است. شهر فعلي ابتدا در اطراف بازار به وجود آمد از اين رو قديمي ترين محله شهر، محله بازار است كه بعدها در اثر ارتباط تبريز، سنندج و بانه
طرفين جاده هاي آن آباد شد . در حال حاضر، موقعيت طبيعي و نحوه استقرار شهر در دامنه ارتفاعات و گذر رودخانه از كنار آن، اين شهر را به يكي از زيباترين شهرهاي استان كردستان تبديل كرده است
نام
نام امروز سقز از نام قوم سکه يا سکا سکاها يا سکز به يادگار ماندهاست و سکز همان ساکز است. در روزگار مادها سکاها فراوان به مرزهاي ايران ميتاختند.اينان گاه با آشور همپيمان ميشدند و زماني زير فرمان خود مادها با آشوريان ميجنگيدند. به دنبال حمله مجدد آشور به مادها خشتريته براي پايان دادن به حملات اشور با ماننا و سکاها پيمان دوستي بست و عملا با اشور وارد جنگ شد. در حدود سال ۶۵۰ پ. م. پادشاهي ماد دولت بزرگي در رديف ماننا و اورارتو و عيلام بود. بعد از سکاها کيمريها (يکي ديگر از قبايل صحرانشين شمال قفقاز) به منطقه شمال غرب ايران حمله کردند و در سر راه خود، دولت اورارتو در غرب درياچه اورميه و شرق آناتولي را نابود کردند. هووخشتره، بزرگترين پادشاه ماد در ده سال اول حکومتش موفق شد که رابطه اش را با پادشاه سکاها، پروتوثيس، به اتحاد متقابل تبديل کند. هووخشتره ارتشش را به دو قسمت پياده نظام مجهز به نيزه و سوارنظام تير انداز (شکلي که از سکاها آموخته بود) تقسيم کرد و دولت نيرومندي در ماد تشکيل داد. در روزگار هووخشتره، پس از انقياد سکاها در ماد، گروهي از سکاها را به غرب ماد کوچاندند و اين سرزمين را به نام آنان سکزي يا ساکز خواندند که اکنون به سقز معروف است. گفته ميشود که اين شهر با نام ايزيرتا در نخستين اتحاد ماد، پايتخت مادها بود. سرکردگان ماد در اطراف شهر استحکاماتي براي خود ساختند که از آن جمله زيويه(ايزبيا)(ايزيبيا) و قپلانتوي کنوني (آدامائيت) را ميتوان نام برد. در اين زمان سارگن دوم پادشاه آشور به سرزمين ماد تاخت، مادها شکست خوردند و ايزيرتا، زيويه و آدامائيت را ويران کرد.
محلات سقز
شهر سقز، سابقا در دشتي در جنوب غربي شهر فعلي قرار داشت که اکنون به کهنه سقز يا سقز کهنه معروف است. شهر فعلي ابتدا در اطراف بازار به وجود آمد وقديمي ترين محله، همان محله بازار شهراست که بعدا در اثر ارتباط تبريز، سنندج و بانه طرفين جادههاي آن آباد شد. امروزه موقعيت طبيعي ونحوه استقرار شهر در دامنه ارتفاعات ورود خانهاي که از کنار آن جاري است، سقز را از شهرهاي ديگر استان متمايز کردهاست. محلات امروزي شهر سقز:
(برد بران (سنگبران) | بلوار | بهارستان (حمالآباد) | تپه ی مالان (تپه خانهها) | جه وتياران (محله برزگران) | چمي وليخان (رودخانه ولي خان) | زورآباد | سرپه چه | سيلو و سي و دو متري | شهرک دانشگاه | شهناز | صالحآباد | قر ه چيآباد (شريف آباد) | قه و خ | کريمآباد | مجبورآباد | موساييها | ناو قلا (محله قلعه) | نشميلان | بلوار تربيت | بلوار وحدت | گلستان | بلوار دانشجو | خيابان محمدقاضي | سهراه مدرسه | ميدان چايي فروشان | پارک لاله | ميدان ترهبار | خيابان حافظ | شهناز | خيابان سعدي | سالن ۲۲ بهمن |