loading...
سولاکان
سولاکان -ابوالمومن

YFBVo

سیدخلیل مرتضوی بازدید : 225 دوشنبه 29 آبان 1391 نظرات (0)
کتاب و اهمیتش در دنیای امروز

به دلیل اهمیت والایی که ادبیات در تاریخ داشته و امروز دارد تصمیم گرفتم مقاله ای در این رابطه بنویسم و این مقاله به بررسی کتاب و اثرات آن می پردازد باشد که مردم آگاه گردند . این مقاله را برای مدرسه ام نوشته بودم ولی چون حجمش بالا بود و می دانم بچه های مدرسه ما مطالب طولانی را نمی خوانند چاپش نکردم . اکنون زمان بسیاری از آن می گذرد ولی ... .

اگر بخواهيم در ميان كالاهايي كه ايراني ها براي زندگي خود تهيه مي كنند،‌ جايي براي كتاب بياييم، بطور حتم اين جايگاه چندان چشمگير نخواهد بود. البته بايد هم اينطور باشد، چرا كه كتاب در خريد هاي ما كالايي ثابت نيست و شايد سال به سال هم اقدامي براي تهيه آن نكنيم. اين در حاليست كه اهميت اين كالاي فرهنگي كمتر از ديگر مايحتاج زندگي نيست و ما بايد در خريدهايمان براي آن سهمي در نظر بگيريم.

البته اين صورت مسئله است و بايد براي حل اين بحران همه چيز را خوب بررسي كنيم. در واقع بايد مقوله كتاب را فراتر از مسائل اقتصادي و با نگاهي عميق بررسي كنيم.

اما ما در جامعه مان، هر چقدر هم كه از نظر كتابخواني بي بضاعت باشيم، افرادي داريم كتابخوان. اين افراد كه بيشترشان تحصيلكرده هستند، در اين چند سال اخير تا حد زيادي از كتاب فاصله گرفته اند. گاهي بنظر مي رسد بخاطر مسائل روز و سياست و بدنبال آن زياد شدن روزنامه ها و مجلات، جاي كتاب را رسانه هاي نوشتاري پر كرده اند، ولي اينگونه نيست. روزنامه و مجله موجب دوري از كتاب نمي شوند و براي مطالعه انگيزه ايجاد مي كنند. حتي خيلي از ما خواندن را از روزنامه و مجله شروع مي كنيم. زياد شدن روزنامه ها و مجلات هم در اين راستا خوشحال كننده است و همانطور كه گفته شد، ضرري را متوجه كتاب و كتابخواني نمي كند. پس مشكل در چيزهاي ديگري است. مشكلاتي كه هم درست هستند و هم درست نيستند. اين تناقص بخاطر برخورد دوگانه اي است كه مي توان با اين مشكلات داشت. وچقدر خوب است اين برخورد چيزي كه الان هست نباشد.

اما اين يك وجه قضيه است و مسئله اصلي چيز ديگري مي باشد. در واقع مسئله اولي دردي است، اين دومي آفتي.

آمار نشان مي دهد كه جامعه ما وقت و انرژي كه براي خواندن كتاب صرف مي كند، بسيار كم است. در واقع بيشتر افراد جامعه ما كتابخوان نيستند. اين در كشوري كه سطح سواد مردمش در اين چند سال اخير بيشتر شده، تاسف انگيز است. ما كتاب نمي خوانيم و ماندن تيراژ كتاب در دو و سه هزار تا ملاك اين گفته است. مقايسه كتابفروشي ها با اماكن خريد و فروشگاهها، ‌دليل ديگر اين ادعا است. و خلاصه عقب ماندن ما از نظر فكري و علوم شاهد بعدي اين كلام است، بخصوص كه با اين سيستم آموزشي كشور و اين كتاب هاي پر حجم و بي محتوا درسي، مدام در حال درجا زدنيم، باعث تاسف است كه هر آنچه هم در اين مورد چاره انديشي شده تاثير زيادي از خود بجا نگذاشته است. شايد اين بدان خاطر است كه ريشه اي با اين مسئله بخرد نكرده ايم.

خوب بگذريم و به اصل موضوع بپردازيم.

ابتدا بررسي مي كنيم چرا افراد كتابخوان جامعه از مطالعه دور شده اند. بعد به علت هاي كتاب نخواندن در بين اكثر افراد جامعه مي پردازيم و به راه حل ها اشاره مي كنيم.

اما علت هاي دوري ازكتاب در افراد كتابخوان، طبق نظر خودشان سه چيز است. گراني، كمبود وقت و زياد شدن سرگرمي ها.

بايد اعتراف كنيم كه ما در مملكتمان كتابخوان حرفه اي خيلي كم داريم و اكثر كساني كه كتاب مي خوانند، كتاب بخش كوچكي از زندگيشان را پر كرده است. طبيعي است كه اين افراد با كوچكترين مشكلي كه برايشان پيش مي آيد، اين كوچكترين جز زندگي را كنار مي گذارند و در كوتاه مدت فراموش مي كنند. بر عكس، كتابخوان حرفه اي چون كتاب بخش مهمي از زندگيش را تشكيل مي دهد، در مقابل اين مشكلات مي ايستد و با راه حل هاي منطقي همچنان جاي كتاب را در زندگي خود محفوظ مي دارد.

غرض از اين مقدمه كوتاه، ريشه يابي مشكلاتي است كه افراد كتابخوان جامعه بعنوان سدي در برابر كتابخواني بيان مي كنند. مشكلاتي كه در نگاه اول درست بنظر مي رسند، ولي وقتي عميق به آنها بنگريم، مي بينيم آنقدر سطحي و تو خاليند كه فقط حرفه اي نبودن در كتابخواني موجب آوردن چنين بهانه هايي مي شود.

اولين مشكل و در واقع عمده ترين آن كه مدام تكرار مي شود، مشكل اقتصادي و بدنبال آن افزايش قيمت كتاب است. اين افزايش قيمت كه تحت تاثير ديگر كالاها صورت گرفته است، در حال حاضرمشكل بزرگي شده است و افراد كتابخوان براي خريد، بيش از اينكه به عنوان كتاب توجه كنند، به قيمت آن نظر دارند. اين در حاليست كه رشد قيمت كتاب در مقايسه با ديگر كالاهاي هنري با ديگر كالاها، مي بينيم كه آنها قيمتي ندارند و حتي در شراط فعلي هم نمي توان روي آنها نام گران را گذاشت. اين در حاليست كه در اكثر نقاط دنيا، كتاب و ديگر كالاهاي فرهنگي و هنري جزو گرانترين كالاها هستند. اگر گفته شود كه ما خيلي از كشورهاي ديگر عقب هستيم و نبايد خود را با آنها مقايسه كنيم و در ضمن يادمان نرود در اين زمينه حرفه اي نيستيم. باز راه حل هايي هستند كه اين مشكل را براحتي از سر راه بر مي دارند.

اولين و ساده ترين راه كه در اكثر نقاط كشور هم مي شود به آن تكيه كرد، عضويت در كتابخانه هاي عمومي است. الان خدماتي كه كتابخانه هاي عمومي ارائه مي دهند، آنطور هست كه اكثر ما را راضي كند. هزينه عضويت در اين كتابخانه ها هم آنقدر پايين است كه هر كسي از عهده آن بر مي آيد. پس مي بينيم كه با كمترين هزينه هم مي شود كتاب خواند. عضويت در كتابخانه هاي عمومي موجب مي شود با برخوردداري از يك محيط مناسب و آرام، براحتي مطالعه كنيم. ديگر آنكه مي توانيم از كتاب هايي كه قيمت بالايي دارند و قادر به تهيه آنها نيستيم، استفاده كنيم. البته جا دارد سرويس دهي اين كتابخانه ها بهتر از اينهم باشد و شرايط بصورتي مهيا شود كه همه افراد جامعه، و نه فقط قشر تحصيلكرده، از آنها استفاده كنند.

راه حل ديگري كه براي حل اين مشكل بنظر مي رسد، خريد از نمايشگاه بين المللي كتاب و كتابفروشي ثابتي است. هر ساله بغير از نمايشگاه بين المللي كتاب، نمايشگاههاي متفرقه نيز برگزار مي گردد. اين نمايشگاهها كه كتاب را با تخفيف عرضه مي كنند، مكان خوبي براي خريد اين كالا با قيمت پايين ترند. حسن ديگر اين نمايشگاهها كه كتاب را با تخفيف عرضه مي كنند، مكان خوبي براي خريد اين كالا با قيمت پايين ترند. حسن ديگر اين نمايشگاهها، جمع بودن همه كتاب هاي منتشره در يكجاست. من دوستي را مي شناسم كه هر سال از نمايشگاهها كه كتاب، براي يكسالش كتاب تهيه مي كند.

اينطور او هم در زمان و هم در پول صرفه جويي مي كند. بغير از نمايشگاه، خريد از يك كتابفروشي ثابت مي تواند چاره ديگري باشد. كاري كه موجب مي شود كتابفروشي هاي قديمي و حراجي هاي كتاب را اضافه كنيم، ديگر بهانه اي نمي ماند. البته توجه وزارت فرهنگ و ارشاد هم در اين زمينه ضروري است و بايد اقداماتش از دادن بن و تسهيلاتي اين چنيني فراتر رود. در واقع اينگونه كمك ها بايد بيشتر در خدمت ناشران باشد، تا كتاب با قيمت مناسبتري به مشتاقانش عرضه شود.

هر چند كه باز بايد گفت كتاب به هيچ وجه گران نيست، اما از آنجا كه راضي نگهداشتن اكثر مردم جامعه هدف كلي استِ، بايد آنقدر در اين زمينه تلاش كرد كه هزينه استفاده از خدمات فرهنگي و از جمله كتاب، براي همه افراد جامعه مناسب باشد.

مسئله مورد اشاره بعدي كمبود وقت است. خيلي از افراد اهل كتال مي گويند كه بخاطر مشكلات زندگي و كمبود وقت فرصت كتاب خواندن ندارند.

زندگي ماشيني با همه گرفتاري هاي خود، گاه چنان عرصه را بر ما تنگ مي كند كه براي زندگي صحيح وقت كم مي آوريم. وقتي به اين مسئله مشكل اقتصادي را اضافه كنيم كه مستلزم تلاش بيشتري است، احساس مي كنيم كه زمان و زندگيمان در اختيار خودمان نيست. مشكل كمبود وقت نه تنها در كشور ما، بلكه در همه جاي دنيا استرس آور است. خيلي از ما در طول روز بخاطر اينكه به فلان كارمان نمي رسيم، عصبي مي شويم و كنترل خيلي چيزها از دستمان خارج مي شود. اين جدا از زندگي ماشيني. علتش نداشتن برنامه دقيق براي زماني است كه در اختيار داريم. در اختيار گرفتن زمان به ما كمك خواهد كرد تا طبق خواسته هايمان زندگي كنيم و اضطراب و نگراني از زندگيمان دور شود. حالا اگر مي بينيم در طول روز وقت نداريم كتاب بخوانيم، بر مي گردد به همن استفاده نكردن صحيح از زمان. ما با يك برنامه ريزي مي توانيم حداقل روزي نيم ساعت مطالعه كنيم. زماني كه در ظاهر چيزي نيست، ولي در كل تاثير زيادي بر زندگيمان مي گذارد. در نظر گرفتن اين حداقل زمان، خود نمايانگر اينست كه كتاب را مي توان در هر شرايطي خواند و از آن دوري نكرد. زندگي پيچيده شهري هر چقدر هم كه گسترده باشد و شرايط خود را بر ما تحميل كند، نمي تواند ما را از كتاب و مطالعه دور كند. البته شايد براي كتاب كه هميشه نزد ما در پايين ترين جايگاه بوده است، بخاطر كار، خستگي و بي حوصلگي وقت سالمي نباشد، اما زمان مرده كه هست. ما در طول روز زمان مرده زيادي داريم. اين زمان، وقت خوبي براي خيلي از كارهايي است كه انجامش در هر جايي امكان پذير است. بطور ميانگين هر كدام از ما در طول روز يك تا سه ساعت زمان مرده داريم. اين زمان مي تواند هنگام بودن در ترافيك، يا صف هاي طويل و مختلف باشد، و يا زمان حضور در مكان هاي انتظار مثل ايستگاه اتوبوس و سالن فرودگاه. اين عوامل كه ناخواسته زمان مفيد را از ما مي گيرند، ‌برايمان تبديل به محل هاي فكر و خيال شده اند. آيا بهتر نيست بجاي فكر و خيال در اين مكان ها، به كار بهتري كه يكي همين كتاب خواندن است بپردازيم؟

خوشبختانه با سياستي كه در چند سال اخير از سوي بعضي از ناشران و ورزارت ارشاد اعمال شده، انتشار كتاب هاي جيبي در موضوعات مختلف باب شده است. مسئله اي كه كمك زيادي به حل اين مشكل مي كند. حمل آسان اين نوع كتاب ها و همراه داشتن آنها موجب مي گردد كه كتاب هميشه با ما باشد و زمان مرده اي را كه داريم بخوبي پر كند. به جرئت مي توان گفت مطالعه در اين زمان هاي بيهوده بسيار خوشايند است و ضمن دور كردن اضطراب و استرس، باعث مي شود احساس موارد زندگي معني ندارد و فقط نشان بي برنامگي است.

بعد از دو مسئله اي كه بعنوان مشكلات افراد كتابخوان ذكر شد، مي رسيم به مورد آخر كه زياد شدن سرگرمي هاي مختلف مي باشد.

كتاب يك ابزار فرهنگي كهن است كه از قرن ها پيش با انسان بوده است. كتاب در ابتدا وسيله اي بود براي ثبت وقايع، علوم و همچنين متون مذهبي، بعدها با رونق گرفتن صنعت چاپ و متولد شدن هنر داستانويسي، كتاب جنبه سرگرمي هم يافت. البته هر قصه و حماسه سريي از قرن ها پيش وجود داشت، اما بعلت دستنويس بودن مطالب و در دسترس نبودن آنها، كتاب كمتر جنبه سرگرمي داشت.

با رونق گرفتن هر داستانويسي، كتاب عمده سرگرمي مردم، بخصوص طبقه اعيان جامعه شد و حتي در بعضي از اوقات، از ديگر هنرهاي باب آنزمان، يعني تاتر و موسيقي پيشي گرفت. در قرن هجدهم و نوزدهم چنان خواندن كتاب در اروپا رونق پيدا كرد كه كمتر كسي را مي شد يافت كه با كتاب هاي روز بيگانه باشد. با گذشت زمان و ظهور زندگي ماشيني و اختراعات گوناگون، هنر و بدنبال آن سرگرمي ها افزايش يافت. اصلي ترين و مهمترين آن، همان هنر هفتم است كه بعد ها راديو و تلويزيون هم به آن اضافه شد. اينها كه در دنياي امروز مهمترين و اصلي ترين بخش سرگرمي هاي مردم را تشكيلب مي دهند، هر روز بدنبال رونق كاري بيشتر هستند. افزايش بر اين مسئله است. بودن ماهواره و مهيا بودن ارتباط سريع هم كه جايي براي كاستي نمي گذارد. روند كاري سينما و راديو و تلويزيون در اين چند دهه بگونه اي بوده است كه ديگر هنر ها تحت تاثير آن قرار گرفته و جزئي از خانواده اش شده اند. به همين علت هم در قرن حاضر، كمتر هنري بدون تكيه بر اين هنر و رسانه موفق است.

كتاب و ادبيات در اين راستا حسابي جداگانه دارد كه به موقع در مورد آن توضيح مي دهيم.

اما بعد از اينها، كامپيوتر و اينترنت را داريم كه جايگاه آن در اين چند سال اخير با سينما و راديو و تلويزيون برابري مي كند. بعد هم ورزش ( چه تماشاي مسابقات ورزشي و چه پرداختن به آن ) را داريم كه شايد بتوان گفت از معدود سرگرمي هاي صد در صد مثبت و پر فايده قرن حاضر بوده است. در آخر نيز تفريحات ديگر هستند كه از ذكر نام آنها خودداري مي كنيم.

همه آنچه در بالا اشاره شد و ما بعنوان عمده سرگرمي هاي قرن حاضر مي شناسيم، ضمن پر كردن اوقات فراغتمان، تاثير زيادي از لحاظ استفاده راحت و بي دردسر از سرگرميها بر ما مي گذارند. البته ورزش از اين قاعده مستثني است. شايد خيلي ها بگويند انتظار ديگري نمي توان از زندگي ماشيني داشت و در واقع بايد همه چيزمان با آن منطبق باشد. بله اين درست است، اما به منزله اين نيست كه كتاب را فراموش كنيم و بگذاريم جاي آن را چيزهاي ديگر بگيرد. به جرئت مي توان گفت كه كتاب نه تنها از سرگرمي هاي ديگر كمتر نيست، بلكه بالاتر هم هست.

تنوع موضوعات، بهاي ارزان، هميشه در دسترس بودن، احساس نزديكي و باور پذيري نسبت به مطالب گفته شده، تقويت تخيل و تفكر، تقويت زبان نوشتاري و گفتاري، انتقال علوم و اطلاعت، و دهها حسن ديگر را مي توان از مزاياي كتاب بر شمرد. اين در حاليست كه هيچكدام از سرگرمي هاي امروزي اينهمه حسن را يكجا ندارند. آنچه ما بعنوان سرگرمي هاي امروزي مي شناسيم، ( چه در قالب هنر و چه تفريحي ) بيشتر از آنكه با تفكر و تعقل همراه باشد، با جنبه هاي بصري همراه شده است و ما آنقدر به ديدن كه آسانتر از خواندن و تفكر است، عادت كرده ايم كه كتاب را سرگرمي راحتي نمي دانيم. البته نا گفته نماند كه اين مسئله در كشور ما بيشتر مصداق دارد. در مورد كتاب و قرار گرفتن آن در بين ديگر تفريحات همين بس كه بدانيم هنز در اكثر كشور هاي دنيا، كتاب جزو بهترين و مفديترين سرگرمي هاست و جايگاه خود را دارد.

پس اينهم مانند دو مسئله قبلي مشكلي نيست كه بشود آنرا سدي در برابر كتابخواني دانست و شكل گيري اش از همان زماني است كه در زندگي دچار اندكي نوسان شويم. براي حل چنين مشكلاتي و حرفه اي شدن در كتابخواني. بايد خوب همه چيز را بررسي كنيم. حرفه اي شدن مستلزم عمل به مسائلي است كه مربوط به دسته دوم مي شود.

اگر كتابخوان ها از راه صحيح تربيت مي شدند، الان به چنين وضعي دچار نبوديم. آسمان ريسمان بافتن درباره موضوع اول هم مقدمه اي بود به اينكه تازه برسيم سر خانه اول و ببينيم چرا بايد كتابخوان هاي ما اينطوري باشند؟ و چرا كتابخواني در جامعه ايراني جايگاهي ندارند؟

در اينجا نيز به سه عامل كه نقشي مهم در اين زمينه دارند مي پردازيم. اين سه تعليم و تربيت، محيط جذابيت هستند.

اولين و مهمترين عامل تعليم و تربيت است. تعليم و تربيت در ساخت شخصيت انسان، بخصوص در مراحل ابتدايي زندگي نقشي اساسي دارد و بيشترين تاثير را در رفتار وعلائق شخص مي گذارد.

بي توجهي به اين موضوع ثمري جز ضعف هاي شخصيتي نخواهد داشت كه گاه جبران ناپذير است.

كتاب و علاقه به آن چيزي نيست كه ما از طريق توارث كسب كنيم، يعني از پدر و مادر خود به ارث ببريم. اين يكي كسب كردني است. ياد گيري و آموختن هم در سنين پايين خيلي بهتر جواب مي دهد، چون اين زماني است كه سن بالا رفته باشد. پس اگر قرار است رفتار و آدابي آموخته شود و علاقه اي ايجاد گردد، بهتر است در همين زمان باشد.

حال با كمي انصاف ببينيم كداميك از ما در اولين كانون تعليم و تربيت كه همان خانه است، به فرزندانمان از كودكي كتابخواني را ياد داده ايم؟ چند نفر از ما براي او كتابي را بلند خوانده ايم تا در كنار فهميدن مزه انواع خوراكي ها، كتاب را هم بشناسد.

متاسفانه در جامعه ما كودك تا زماني كه پا به مدرسه نگذاشته است، نمي داند كتاب چيست. همين دوري از كتاب تا قبل از مدرسه، موجب مي شود كودك از همان ابتدا در ذهنش شكل بگيرد كه كتاب را فقط زماني مي خوانند كه به مدرسه بروند تا بعدش امتحان بدهند و نمره بگيرند و قبول بشوند، سپس كلاس به كلاس بالا بروند و دبستان و دبيرستان و دانشگاه را طي كنند و مدرك بگيرند. بعد اينهم كتاب را ببوسند و بگذارند كنار. جالبي قضيه اينجاست همين فرد كه شانزده و گاه بيست سال درس خوانده است، با توجه به خواندن همين كتاب هاي درسي، از نوشتن يك نامه اداري صحيح عاجز است. وقتي هم كه بعنوان رئيس اداره اي انتخاب مي گردد، آنقدر نامه هاي اشتباه مي نويسد و ديگران را به درد سر مي اندازد كه حساب و كتاب ندارد. اين علتي ندارد جز ضعف كلي كتاب هاي درسي و البته شيوه هاي آموزشي نه چندان صحيح، البته قصد اين نيست كه به نقد كتاب هاي درسي بپردازيم، اما در اين رهگذر اشاره به آن ما را به خود مي آورد و اين هشدار را مي دهد كه مطالعه كتاب هاي غير درسي، مي تواند تا حدودي در حل اين مسئله چاره ساز باشد.

متاسفانه پدران و مادران بر عكس عمل مي كنند و حتي بار ها ديده شده است با سختگيري، فرزندان خود را از خواندن كتاب هاي غير درسي منع مي كنند و آنرا مزاحم درس خواندنشان مي دانند.در حاليكه اينطور نيست. مطالعه كتابهاي ديگر موجب مي گردد ذهن آمادگي خود را حفظ كرده و با اطلاعاتي كه در اثر همين خواندن در خود ذخيره مي كند، در يادگيري و فهم بهتر درس ها به كمك دانش آموز بشتابد. حتي خواندن رمان و داستانهاي سرگرم كننده مفيد است و ما را در شناسايي فرهنگ و رسوم اقوام و ملل مختلف ياري مي دهد. اين خاصيت كتاب است و هر نوع از آن فايده هاي بسيار دارد.

پس خانه نقش مهمي در تعليم و تربيت دارد و بايد با توجه به كتاب و تشويق به خواندن آن، ذهن را براي كانون دوم تعليم و تربيت، يعني مدرسه آماده كرد. مدرسه اي كه خوب با توجه به حجم بالا و محتوي ضعيف كتاب هاي خود، بيشتر از همه نيازمند مطالعات متفرقه دانش آموزان است. متاسفانه در مدارس هم كم و بيش به كتابخواني بي توجهي مي گردد. معلمان سر كلاس ها فقط به همان مطالب كتاب درسي بسنده مي كنند مواردي هم كه براي تحقيقات انتخاب مي گردد و محرك خوبي بري كتابخواني است، بخاطر بي توجهي معلمان، توسط دانش آموزان با كپي برداري به انجام مي رسد. جالب است كه دانش آموز پنجاه صفحه در مورد دانشمند و يا موضوعي مطلب مي نويسد، بدون اينكه ذره اي تحقيق كرده و كتاب خوانده باشد. اين بعدها و در دانشگاه كه به تحقيق بيشتر توجه مي شود، مسئله ساز مي گردد و دانشجو را زمان نوشتن تحقيق با مشكلات زيادي رو برو مي كند.

حالا تحقيق به كنار، وقتي مي بينيم هنوز معلمان ادبيات كه از مهمترين عوامل ايجاد علاقه براي كتابخواني هستند، براي نوشتن انشاء موضوعاتي پيش پا افتاده و بسيار معمولي را به دانش آموز مي دهند، باز كاستي ها بيشتر نمودار مي گردد. موضوعاتي كه براحتي در حوزه ذهن و فكر دانش آموز باشد و با كمترين زمان و انرژي نوشته شوند، چه فايده اي دارند؟ آيا بهتر نيست با موضوعي قابل تامل و محكم دانش آموز را به اين وا داشت كه برود چند تا كتاب بخواند، مطلب ياد بگيرد و بنويسد؟ بطور حتم اينگونه است. اين خود ضمن ياد گيري مطلبي، دانش آموز را به خواندن كتاب هايي غير از كتاب درسي عادت مي دهد. آنوقت است كه او شيريني خواندن كتاب را درك مي كند و محال است كه آن را از برنامه زندگيش كنار بگذارد.

جدا از اين خواندن آثار داستاني خوب در كلاس ادبيات و تشويق معلمان راهكار مفيد ديگري است.

اين حتي مي تواند توسط دانش آموز صورت بگيرد تا محركي شود براي همه. البته در اين ميان فراهم آوردن فضاي خوب در مدارس، خود عامل مهمي است كه به اين امر كمك شاياني مي كند. موردي كه در كشور ما در سطح بالايي قرار ندارد. در اكثر مدارس ما كتابخانه اي كامل و مناسب وجود ندارد. تازه اگر هم چيزي به اسم كتابخانه وجود داشته باشد، آنقدر محروم است كه دانش آموز را قراري مي دهد. خوب اين مانعي است كه بايد برداشته شود. مشكالات از هر نوعش موجب دلزدگي مي گردد، بخصوص در نوجوان يا جواني كه هنوز شخصيت شكل نگرفته است.

رفع اين مشكلات هم هر چند هزينه هايي را در بردارد، ولي ثمري كه دارد چند برابر هزينه هاي ما را پاسخگوست.

هر چه در مورد تعليم و تربيت گفته شد، بيش از آنچه كه فكر مي كنيم قابل تامل است و بايد با اهميت دادن به آن، علائق و رفتار دلخواه را در كودك ايجاد كرد. وظيفه آنهم در ابتدا بر عهده پدر و مادر و در خانه است. بعد هم معلمان هستند كه بايد در مدرسه عهده دار اين مهم باشند. تعليم و تربيت كاري است پايه اي،‌ كار پايه هم كاري است اساسي و ماندني بقول يكي از بزرگان آنچه آدم در نوجواني و جواني مي آموزد، مانند نقشي است كه بر دل سنگ كنده مي شود.

بعد از تعليم و تربيت، به محيط و نقش آن براي ايجاد علاقه در شخصيت مي پردازيم.

شايد بتوان گفت تعليم و تربيت هيچگاه پايان ندارد و فرد را مي شود تا سنين كهولت هم آموزش داد، اما نه آنطور كه در ابتدا بوده است. پس از خانه و مدرسه و بعد از دوران كودكي و نوجواني، آنچه اهميت مي يابد و بهتر پاسخ مي دهد محيط است. در واقع تماس بيشتر شخص با اجتماع و مردم اينطور مي طلبد. در اينجا آموخته ها بكار بسته و تقويت مي شود و گاه با ديگران مبادله مي گردد. در اين راستا اگر محيط، محيطي پر بار و با ابزار باشد، مي تواند جايگزين خوبي براي تعليم و تربيت باشد و فرد را از هر نظر كامل كند.

در مورد كتاب و كتابخواني هم همينطور است.

اولين خصوصيت يك محيط خوب، امكانات است. امكانات كم و كاستي ها را به حداقل مي رساند و خيلي از مشكلات را حل مي كند. در مورد كتاب، ساختن كتابخانه هاي فراوان و مناسب يكي از راههاي مؤثر است.و خوشبختانه در اين زمينه كارهايي صورت گرفته و در اكثر فرهنگسراهاي جديد كتابخانه تدارك ديده شده است، اما هنوز جاي كار دارد و بايد اين كتابخانه ها از نظر نيروي انساني و كتاب هم تجهيز شوند تا قابل استفاده تر باشند.

راه حل بعدي بري ايجاد امكانات، افزايش كتابفروشي ها در همه نقاط شهر مي باشد كه البته در اين زمينه بهتر فعاليت شده است. نشان آن ايجاد شعبه هاي زيادي از فروشگاههاي شهر كتاب است كه در اين چند سال اخير، چهره چديدي به فضاي خيابان هاي شهر داده اند. اين موجب شده است كه كتابفروشي ها فقط در چند خيابان مشخص ديده نشوند و جنبه عمومي بيشتري پيدا كنند. در اين كشور و با توجه به وضعيتي هم كه داريم، هر چه كتابفروشي داشته باشيم باز كم است. بودن اينگونه اماكن از نظر بصري تاثير زيادي مي گذاارد و ناخود آگاه توجه شخص را جلب مي كند. در ضمن همينكه فرد مي تواند كتابقي را كه مد نظر دارد، از نزديكترين كتابفروشي محل سكونتش تهيه كند خيلي مهم است.

البته همه اينها زماني تاثير بيشتري پيدا مي كند كه تبليغات هم در كنار ان باشد. در واقع اگر هر موردي، حتي كتاب را، در بستر محيط با تبليغات مجهز نكنيم، كارمان چندان فايده اي ندارد. در دنياي امروز، يك تبليغ خوب وضعيت اقتصادي شركت يا كالايي را بطور كامل دگرگون مي كند. در جامعه ما تبليغات كتاب بسيار ضعيف صورت مي گيرد و ناشر به درج خبر در روزنامه و نهايت چاپ فهرست در تيراژ كم اكتفا مي كند. فعاليت هايي هم كه در سيما مي شود، چون بيشتر در حوزه ادبيات كودك و نوجوان است، نمي تواند تبليغ كاملي باشد. تبليغات كتاب نيازمند استفاده از همه ابزارهاي موجود مي باشد، نه آنچه كه راحت و بي درد سر است. هزينه كردن در اين مورد هم هيچگاه ما را متضرر نخواهد كرد. متاسفانه چيزي كه هست ما خودمان به تبليغات بي توجه هستيم ( البته در زمينه تبليغ انوانع ماكاراني و مايحتاج شكم وضعيت فرق مي كند و جسارت نمي شود ) ‌و هيچگاه آن را جدي نمي گيريم وگرنه در عرضه اين كالاي فرهنگي و شناساندن آن اينقدر دچار مشكل نمي شديم. خيلي از اوقات همين باعث مي گردد كتاب خوبي از چشم پنهان بماند و موجب دلسردي نويسنده و ناشري شود كه كلي روي آن زحمت كشيده اند. موردي كه خيلي در اين كشور اتفاق افتاده و نويسنده و ناشر را از فعاليت در زمينه كارهاي فرهنگي باز داشته است. تبليغات براي استفاده از امكانات ضروري است و اين دو در كنار هم هستند كه محيط خوبي را مي سازند. خلاصه كلام اينكه در دنياي امروز تبليغات بهترين سرمايه گذاري است.

بعد از محيط و پرداختن به آن مي رسيم به آخرين مورد كه جذابت است.

جذابيت عامل موثري در ارائه آثار هنري و فرهنگي است. هر كتابي كه فاقد جذابيت باشد، در برقراري ارتباط با مخاطب، با مشكل مواجه مي شود. چنين كتابي سال ها در همان چاپ اول درجا خواهد زد و نه برابي نويسنده و نه ناشر سودي نخواهد داشت. توجه به جذابيت، خود تبليغ غير مستقيم يك كتاب است، چون بارها شده كه شخصي با خواندن يك كتاب خوب و جذاب،‌ ديگران را هم به خواندن آن تشويق كرده است.

اولين كسي كه مي تواند به جذابيت كتاب كمك كند، نويسنده كتاب است.

كاري به نوع كتاب نداريم، كتاب از هر نوعش، براي ايجاد جذابيت، ابتدا نيازمند به موضوعي خوب و در خور توجه است. سوژه تازه و نگاه نو براي همه گيرايي خاصي دارد. اگر نويسنده اي سالي يك كتاب با موضوع خوب بنويسد، خيلي بهتر است تا اينكه سالي سه، چهار كتال متوسط عرضه كند.

يادمان باشد كيفيت هيچگاه جاي كميت را نمي گيرد، آنهم در اين دوره كه شعور و آگاهي مردم خيلي بالا رفته است. ضمن اينكه هنرمند بايد بين كارهايي كه ارائه مي دهد، فاصله اي را در نظر بگيرد تا هم از طريق ديگران از ايرادهاي كار خود مطلع شود و هم با منتظر گذاشتن خواننده براي كار جديد، بنوعي جذابيت ايجاد كند.

نكته ديگر كه از دست نويسنده بر مي آيد و بسيار مهم است، نثر و انشاء كتاب است.

اين عامل به تنهايي بسيار تعيين كننده است. باز هم فرقي نمي كند. كتاب از هر نوعش، اگر نثر و انشاء خوبي نداشته باشد، دچار مشكل مي شود. نمي دانم چه اصراري است كه بعضي از نويسندگان طوري مي نويسند كه خودشان هم بعد نمي دانند چه مي خواستند بگويند.

آيا آنها مي خواهند با بكار بردن كلمات سخت و جملات طولاني و پيچيده، سواد خود را به خواننده نشان بدهند؟ آيا ملاك سطح بالا بودن يك كتاب، نثري است كه هيچكس از آن سر در نياورد؟ و همه اينها در حاليست كه جامعه ما كتابخوان نيست. خوب طبيعي است كه وقتي آدم با كتابي كه چنين نثري دارد مواجه شود، از كتاب بيزار مي گردد.

كتابهاي با نثر سنگين، مثل نسخه دكتر مي ماند و جز نويسنده و تعداد بسيار محدودي، كس ديگري نمي تواند از آنها سر در بياورد. اينگونه كتابها كمكي به فرهنگ كتابخواني نمي كنند وساده نوشتن آنطور كه عامه مردم بفهمند، بهترين است.

اما بعد از نويسندگان، اين ناشران هستند كه مي توانند در ايجاد جذابيت كمك بكنند.

ناشران بعنوان توليد و عرضه كننده كتاب، اين اختيار را دارند كه شكل و فرم كتاب را انتخاب و در جذابيت آن نقش داشته باشند. نوع كاغذ، صفحه آرايي، طرح جلد و همچنين عرضه كتاب از مواردي هستند كه در اختيار ناشر مي باشند.ناشر با توجه به اين ابزار ها مي تواند كتاب را شيك ارائه دهد. كتاب هر چه تميز و شيك باشد،‌ جلب توجه بيشتري پيدا مي كند. در اين راه نيز بكار گيري افراد متخصص و كار آمد و همچنين سرمايه گذاري ناشر شرط است. دو دل بودن در اينكه آيا اين كتاب فروش مي رود يا نه؟ و آيا ارزش اينهمه سرمايه گذاري را دارد يا نه؟، براي زماني است كه هنوز كتاب براي انتشار پذيرفته نشده است. وقتي ناشر كتابي را براي چاپ مناسب تشخيص داد، مي بايست براي ارائه بهترين كيفيت هم تلاش كند و بداند خواننده همانقدر كه به نوع و موضوع كتاب اهمين مي دهد، به شيك بودن آنهم توجه مي كند. شايد باور كردني نباشد، ولي آنچه مردم را مدام بسمت كالاهاي خارجي مي كشاند، شيك بودن آنهم توجه مي كند. شايد باور كردني نباشد، ولي آنچه مردم را مدام بسمت كالاهاي خارجي مي كشاند، شيك بودن و بسته بندي آن است، ‌نه كيفيتش، جذابيت را بايد مد نظر قرار داد و براي رسيدن به به بهترن حد آن تلاش كرد. اين مهم با تحقيق درباره راههاي جذابيت دست يافتني مي نمايد.

اما آنچه درباره دسته دوم گفته شد، حقايقي است كه ما به آنها بي توجه بوديم. البته چيزهايي كه گفته شد، تنها راه حل ها نيستند، ولي از مهمترين ها هستند، بخصوص تعليم و تربيت كه مفصلتر هم به آن پرداخته شد. توجه به اين موارد ما را در رسيدن به جامعه اي كتابخوان ياري مي كند. در ضمن كتابخواني را حرفه اي و همه گير مي نمايد. اينطوري گراني، كمبود وقت و سرگرمي هاي ديگر بهانه كتاب نخواندن نمي شود. اين همان شخصيتي است كه استوار و محكم مي نمايد و نه تنها علائق، بلكه هر كدام از خصوصياتش ريشه اي شكل گرفته است.

كتاب در دنياي امروز با وجود ماشيني شدن زندگي، هنوز جايگاه خود را دارد و به آن اهميت زيادي داده مي شود. امروزه متاسفانه كتاب در خانه هاي ما وسيله اي شده است براي پر كردن كتابخانه تا دكوراسيون سالن يا اتاقمان جلوه بهتري داشته باشد، در حاليكه كتاب يكي از بهترين وسايلي است كه ما را به علم روز مجهز مي كند و بر آگاهي و دانائيمان مي افزايد. دانسته هاي ما هر چه بيشتر باشد، بهتر مي توانيم جايگاه خود را در زندگي، جامعه و حتي دنيا بيابيم.

كتاب بعنوان يكي از مهمترين ابزارهاي فرهنگي، نقش عمده اي را در شناساندن مردم يك جامعه ايفا مي كند. تاريخ و فرهنگ، آداب و رسوم و حماسه هاي يك ملت در كتاب ثبت و خوانده مي شود و با خواندن اينهاست كه مي توانيم در زندگي الگوهاي بهتري انتخاب كرده و كور كورانه از بيگانگان تقليد نكنيم. يادمان نرود كه ذهن هاي دور از كتاب را بهتر مي شود تسخير و با فرهنگ و كشور بيگانه كرد. اين يعني عقب ماندگي و استثمار شدن. آيا چنين شايسته ما كه ملتي با فرهنگ، متمدن و كهن هستيم خواهد بود؟

کامیار ــ ايران / تهران ــ ساعت 22 مورخه 22/8/1384

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم الله الرحمن الرحیم من سيد خليل مرتضوي مترجم زبان انگليسي به مسايل ورزشي اجتماعي سولاكاني ايراني جهاني -عمومي علاقه مندم. "پێشه‏کی...!" سڵاوو رێزم هه‏یه بۆ هه‏مو لایه‏ك.له م وێبلاگه‏م سه‏باره‏ت به هه‏مو شتێک ئه‏نووسم.هیوادارم ببێته جێی شانازی بۆ هه مو مان!! I am khalil mortazavi,and interested in sport,social,soolakanian, iranian,and briefly all of the world.mobile
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • سولاکان

     

    سولاکان - منزل پدری 21/1/1394 -سیدخلیل مرتضوی

    KR8yk

    آمار سایت
  • کل مطالب : 2744
  • کل نظرات : 59
  • افراد آنلاین : 11
  • تعداد اعضا : 51
  • آی پی امروز : 445
  • آی پی دیروز : 101
  • بازدید امروز : 1,057
  • باردید دیروز : 335
  • گوگل امروز : 6
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 2,653
  • بازدید ماه : 2,653
  • بازدید سال : 92,042
  • بازدید کلی : 1,025,913
  • با یک کلیک بر روی لینک زیر 5 هزار تومان هدیه بگیرید!