امشب رحمت دوست جاریست، مانند رود، نه! مانند باران، اگر دلتان لرزید، بغضتان ترکید،
کسی اینجا محتاج دعاست، اگر یادتان بود، باران گرفت دعایی به حال من بیابان کنید.
الهی
خوشم که معبودم تویی، خرسندم که مقصودم تویی
نه دوری که نخوانمت، نه مستوری که نبینمت، نه مجهولی که نشناسمت.
الهی
کینه را از سینه ام بزدای
زبانم را از دروغ وتهمت نگه دار
اگر نعمتم بخشیدی، شاکرم کن
اگر به بلا افکندی، صابرم کن
اگر آزمودی پیروزم کن، امروز را بهتر از دیروزم کن
الهی
تشنه جانیم وسوخته دل
سیرابمان کن که از عطش نسوزیم
بینایمان کن که تا دیده به سراب ندوزیم
الهی
امیران کشور دل به درگاهت حقیرند
اسیران بت نفس، به یاریت حقیرند
ما را امیر کشور دل کن، تا اسیر فرعون نفس نشویم
گاهی تو را گم می کنیم، مددی تا خویش را گم نکنیم
الهی
کشتی بر گل می نشیند وموعظه بر دل
هر که به خلوت حضورت راه یابد، کامل گردد
بخوان، تا دل به پای سر آید
الهی
بارمان گناه است ویارمان تویی
اگر گریه سود می بخشد، این دیدگان پر اشک
اگر سجده، دریای رحمتت را به جوش می آورد، این چهره ی نهاده بر خاک
اگر توبه سبب ساز طهارت جان وآمرزش عصیان است، این دل شکسته واین جان سوخته
الهی
ما را کوچک کن تا بزرگ شویم
ما را به خودمان وامگذار
عنان روحمان را به شیطان مسپار
بخواه تا بخواهیم
بطلب، تا فاصله ها را بکاهیم